این مرد به دوست دختر خود گفت که عمویش به او یاد می دهد که چگونه تلیسه ها را لعنتی کند ، و او می خواست او را ملاقات کند. وقتی مرد روی میز نشسته بود ، بلافاصله شروع به عمل بی اختیار کرد و عوضی را روی ران لمس کرد و از عکس سکسی دختر ان او تعریف کرد. او را روی پاهایش گذاشت. او کمر را در آغوش گرفت و همچنان به نوازش دوست دختر خود ادامه داد ، در تمام نقاط بدنش هر کجا که بخواهد لرزاند. به دست مشاعش رسید و نوک پستان را لیسید. به پاهایش رسید و دوست دختر خود را مقابل خواهرزاده لگد زد. او سرطان را روی میز خم کرد و از پشت شروع به لعنتی آن با سرطان کرد. چرخید و چنگ خود را روی میز گذاشت ، خروس خود را به سوراخ کنار آن فشار داد. سپس او فاک را در حالت سرطانی تکرار کرد و سهام دانه را روی نان ها تخلیه کرد.