آن مرد به سرعت سوار اتومبیل دوستش شد و شکایت کرد که هوا خوب نیست ، بسیار سرد بود و من می خواستم با یک عوضی داغ گرم شود. ما به مرکز تجارت رفتیم و در آنجا با یک عوضی جالب روبرو شدیم که به شوخی جواب داد که می توان پول را در آن سرمایه گذاری کرد و پیشنهاد داد که خودشان به آنها کمک کنند ، قول می دادند که آن را خرج کنند. در راه ، آنها پیشنهاد کردند که در جایی کنار هم بنشینند و سبزه به راحتی با آنها به کافه رفت و فقط در عکس از دختران سکسی یک میز ملاقات کرد. سمپاتی با شروع صحبت درباره سکس ، اعتراف کرد که بندرت به ارگاسم می رسد. من تصمیم گرفتم بدن خود را برای پول نشان دهم و با مخفی کردن صورتحساب ، به توالت رفتم. او سینه بند را زیر سینه های خود قرار داد و بچه ها به خوبی نوک سینه های او را لمس کردند. دختر او را به عقب برگرداند ، دروغگو شلوار خود را درآورد و نمای زیبایی عقب باز شد. او روی توالت نشست و زبانش را در امتداد خروس خود به سمت تخم ها دوید. او یکی و دیگری را مکید و سرطان را مطرح کرد. به سلیقه لنکا رفت و موافق مقعد شد و وقتی پسرها نتوانستند مهار کنند ، به آنها کمک کرد لب های خود را آزاد کنند.