دختر صبح صدای ضربان قلبش را شنید. این دختر منتظر بازدید معشوق سیاه خود بود که قصد داشت یک چوب را در سوراخ پرتاب کند. و هنگامی که دهقان در آستان خانه او ظاهر شد ، عوضی فهمید که در حالی که در حالی که روی پنجره نشسته بود خواب می دید ، او چیزی جز سینه بند و شورت را روی خودش قرار نداد. او به تازگی با این عکس سکسی پسر دختر شکل مرد را ملاقات کرده بود ، اما وقتی او شروع به بوسه کرد ، با بوسه به تمام سوالات او پاسخ داد. او دست خود را روی بیضه خود زد ، به خودش اجازه داد که لقمه آشفته خود را لیس بزند و دروغگو دوست خود را در آغوشش به صندلی برد ، جایی که او خروس سیاه خود را برای لیسیدن داد و شروع به لعنتی کرد. او به آرامی سر خود را به مقعد فشار داد ، دیواره های او اندکی از هم جدا شدند و آلت تناسلی وی به طور کامل در سوراخ پشت ناپدید شد. او آن را به روی مبل برد ، جلوی بشکه گذاشت و از پشت آن را لعنتی. او آن را به زمین پایین آورد ، نازک را به دهانش گرفت و تقدیرش را مکید.